اقتصاد سياسي به زبان ساده(62)
درآمد ملي يعني چه؟
مجموع ارزشهاي توليد شده هر کشوري در يک دوره يک ماهه و يا يک ساله را درآمد ملي ميگويند.
با رشد سرمايهداري وضعيت طبقهي کارگر به طور نسبي و مطلق وخيم تر ميشود. هرچه ثروت جامعه افزايش مي يابد، سهم طبقهي کارگر از درآمد ملي کمتر شده و از سوي ديگر سهم طبقهي سرمايهدار بيشتر ميشود. به عبارت دقيق تر هرچه سهم کارگران از درآمد ملي کاهش يابد، سهم سرمايهداران بيشتر ميشود. مثلا" هم اکنون در کشورهاي سرمايهداري، يک تا دو درصد از جمعيت جامعه را طبقه صاحب سرمايه تشکيل ميدهند که بيش از 80 درصد ثروت اجتماعي را در اختيار دارند. اخيرا" (ژانويه 2015) نيز اعلام شد که تا يک سال ديگر کل ثروت يک تا دو درصد صاحبان سرمايه در جهان، برابر با کل ثروت افراد تشکيل دهندهي جامعه جهاني است.
گردش دايرهوار سرمايه
در گردش دايرهوار سرمايه، ابتدا سرمايه به صورت پول ظاهر و نمايان ميشود. سپس با آن پول کالاهاي سرمايهاي (زمين و خط توليد کارخانه)، موادخام و نيروي کار خريداري و با هم ترکيب شده و کالاي جديدي توليد ميشود که براي سرمايهدار داراي ارزشاضافي است.
سرمايهدار از فروش اين کالا دوباره پول به دست ميآورد. اما اين پول ديگر به اندازه پول اوليه نيست، بلکه بزرگتر و بيشتر است.
بنابراين ميبينيم که سرمايه در جريان گردش خود، از چند مرحله ميگذرد و به شکلهاي مختلف در ميآيد. اين مراحل به طور مختصر و ساده توضيح ميدهيم:
مرحلهي يکم: در مرحلهي نخست سرمايه به شکل و به صورت پول نمايان ميشود، يعني سرمايهي پولي. سرمايهدار با اين پول وسايلتوليد (وسايلکار + موضوعکار) و نيرويکار که همگي کالا هستند را خريداري مي کند.
يعني سرمايهدار، سرمايهي پولي را به سرمايهي مولد (سرمايه توليدکننده) تبديل ميکند. يعني:
پول سرمايهيپولي کالا (وسايل، موضوع، نيرويکار) سرمايهي مولد
مرحلهي دوم: در مرحلهي دوم که مرحلهي توليد نام دارد، نيرويکار با وسايلتوليد ترکيب ميشود. يعني با نيرويکار کارگران کالاهاي جديدي به وجود ميآيد که داراي ارزشاضافي است. در اين مرحله، سرمايهدار، سرمايهي مولد را به سرمايهي کالايي (کالا شده) تبديل مينمايد. يعني:
کالاي قبلي در جريان توليد تبديل ميشود به کالاي جديد
سرمايهي مولد در جريان توليد تبديل ميشود به سرمايهي کالا شده
مرحلهي سوم: در سومين مرحله، که مرحلهي گردش کالاست، سرمايهدار کالاهاي جديد را ميفروشد و از اين طريق سرمايهي کالايي را به سرمايهي پولي تبديل ميکند. کالاي جديد به پول جديد تبديل مي شود. يعني:
سرمايهاي که کالا شده تبديل ميشود به سرمايهي پولي.
بنابراين سرمايهي صنعتي به سه شکل 1.سرمايهي پولي 2.سرمايهي مولد (سرمايهي توليدکننده)3.سرمايهي کالايي (سرمايه کالا شده) ظاهر و نمايان ميگردد و با فروش کالاهاي مرحلهي سوم، دوباره به نقطه اول خود باز ميگردد. اما اين بار با جيب پر بيشتر، يعني سرمايهي پولي ثانويه بيشتر از سرمايهي اوليه است.
و در کاپيتال جلد دوم آمده است:
"دورپيمايي سرمايهي پولي
حرکت دوراني سرمايه در سه مرحله رخ ميدهد که بنا به شرح مجلّد يکم، رشتههاي زير را تشکيل ميدهد:
مرحلهي يکم: سرمايهدار در بازارهاي کالا و کار به عنوان خريدار ظاهر ميشود؛ پولش به کالا تبديل ميشود يا عمل گردش M-C را انجام ميدهد.
مرحلهي دوم: مصرف مولّد کالاهاي خريداري شده توسط سرمايهدار. او به عنوان توليدکنندهي سرمايهدار کالاها عمل ميکند؛ سرمايهاش فرآيند توليد را از سر ميگذراند.
نتيجه کالايي است با ارزشي بيشتر از عناصر توليدش.
مرحلهي سوم: سرمايهدار در مقام فروشنده به بازار بازميگردد؛ کالايش به پول تبديل ميشود يا عمل گردش C-M را از سر ميگذراند.
[به اين ترتيب، فرمول دورپيمايي سرمايهي پولي عبارتست از:M-C…P…C′-M′ که در آن نقطهها نشانگرِ قطع فرايند گردش، و C′ و M′نشانهي افزايش C و M توسط ارزش اضافي هستند]1"
سود سرمايهداران صنعتي:
مخارج توليد براي سرمايهداران
ارزش هر کالايي که در کارخانه توليد ميشود، از سه جزء تشکيل مييابد:
1- ارزش سرمايه ثابت؛ يعني بخشي از ارزش ماشينها و ساختمان، ارزش موادخام و مواد سوختي و غيره که در کالا نهفته است.
2- ارزش سرمايه متغير؛ يعني مزدي که کارگران در ازاي انجام کارلازم ميگيرند.
3- ارزشاضافي؛ که از کاراضافي کارگران حاصل ميشود.
اما سرمايهدار فقط دو جزء اول و دوم را پرداخته است. يعني در واقع مخارج توليد براي او کمتر از ارزش کالاي توليدي، تمام شده است. يعني:
سرمايه متغير + سرمايه ثابت = هزينه توليد کالا براي سرمايهدار
اما چيزي که سرمايهدار به دست ميآورد:
ارزشاضافي + سرمايه متغير + سرمايه ثابت = ارزش کالا براي سرمايهدار
وقتي سرمايهدار کالاي توليد شده را به بازار عرضه ميکند، آن را به قيمتي که براي خودش تمام شده، نميفروشد، بلکه کالا را بنا به ارزش واقعي يا قيمت واقعي آن به فروش ميرساند.
حال اگر هزينه توليد کالا براي سرمايهدار را از ارزش واقعي کالا کم کنيم، آنچه باقي ميماند، ارزشاضافي است که آن را سرمايهدار تصاحب ميکند. يعني:
هزينه توليد کالا براي سرمايهدار- ارزش کالا يا هزينه واقعي کالا= ارزشاضافي
نرخ سود ميانگين يا متوسط
قبلا" نوشتيم هرچه رشد نظام سرمايهداري بيشتر شود و وسايلتوليد از نظر تکنيکي پيشرفتهتر گردند، ترکيب ارگانيک سرمايه بالاتر ميرود و نيرويکار کمتري جذب ميکند.
مثلا" فرض کنيم سرمايهي ثابت فرد سرمايهداري که داراي ماشينهاي توليد مجهز و پيشرفتهي اتومبيل سازي است، 9000 ميليون تومان و سرمايهي متغيرش 1000 ميليون تومان باشد؛ حال اگر سرمايهدار دو برابر مزدي که به کارگران ميدهد از آنها کار بکشد، (يعني کارلازم و کاراضافي کارگران مساوي باشد، نرخ استثمار 100% است.)، ارزشاضافياي که عايد سرمايهدار ميشود، برابر با 1000 ميليون تومان خواهد بود؛ و نرخ سود او ميشود:
ارزشاضافي
100 × ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت
100000 1000
10% =ــــــــــــــ=100× ـــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
10000 1000 + 9000
حال اگر سرمايهدار ديگري را در نظر بگيريم که داراي ماشينهاي توليدي پارچهبافي و ارزانتر باشد، در نتيجه سرمايهي ثابت سرمايهدار پارچهباف از سرمايه ثابت سرمايهدار اتومبيلساز، کمتر خواهد بود.
اگر سرمايهي ثابت سرمايهدار پارچهباف، 800 ميليون تومان و سرمايهي متغير 200 ميليون تومان باشد و اين سرمايهدار نيز دو برابر مزدي که به کارگران ميدهد از آنها کار بکشد، ارزشاضافي 200 ميليون تومان و در نتيجه نرخ سود او 20% خواهد شد:
ارزشاضافي
100 × ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت
20000 200
20% =ــــــــــــــ=100× ـــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
1000 200 + 800
ميبينيم که سرمايهدار کارخانه اتومبيلسازي ده درصد کمتر از سرمايهدار کارخانهي پارچهبافي سود به دست آورده است. به عبارت ديگر اين مفهوم را ميرساند که هرچه تکنيک کارخانه پيشرفته باشد ضمن اين که سرمايهي متغير کمتر ميشود، سود او کاهش نمييابد، اما نرخ سود او کاهش مييابد. يعني سودش نسبت به پولي که سرمايهگذاري کرده است، کاهش مييابد. حالا اين چه اثر اجتماعي بر جا ميگذارد؟
قيمت توليد چيست؟
قيمت توليد با هزينهي توليد فرق دارد. هزينهي توليد براي هر کالايي برابر است با مجموع سرمايهي ثابت به اضافهي سرمايهي متغير. يعني:
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت = هزينهي توليد کالا
حال اگر نرخ سود را با هزينهي توليد جمع ببنديم، قيمت توليد آن کالا به دست ميآيد. بنابراين قيمت توليد برابر است با:
نرخ سود + سرمايهي متغير+ سرمايهي ثابت = قيمت توليد کالا
کارل مارکس مينويسد:
"بهاي جاري يک کالا هميشه يا بالاتر يا پايينتر از هزينهي توليد آن است1."
گرايش نزولي نرخ سود
نرخ سود سرمايهدارها هميشه به سوي تنزل يعني پايين آمدن و کم شدن گرايش دارد.
قبلا" نوشتيم که کل سرمايهي يک سرمايهدار برابر است با مجموع سرمايهي ثابت و سرمايهي متغير. يعني:
سرمايهي متغير + سرمايه ثابت = کل سرمايه
و نيز نوشتيم که نرخ سود از تقسيم ارزشاضافي بر کل سرمايه به دست ميآيد:
ارزشاضافي
100 * ــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت
يا:
ارزشاضافي
100 * ــــــــــــ = نرخ سود
کل سرمايه
رقابت در بين سرمايهدارها براي به دست آوردن سود بيشتر، همانند يک نيروي ذاتي و دروني اين نظام عمل ميکند. بنابراين هرچه سرمايه بيشتر رشد مي کند، آنها به منظور عقب نماندن از رقبا، مجبور هستند که ماشينهاي توليد و تاسيسات خود را مدرن، بزرگتر و به روزتر نمايند و در واقع مقدار سرمايهي ثابت آنها افزايش مييابد. اما به همان اندازه، سرمايهي متغير که به حقوق و دستمزد کارگران اختصاص دارد، افزايش نمييابد و حتا ممکن است به دليل به روز شدن ماشينهاي توليد، به کارگران کمتري نياز داشته باشد.
در نتيجه با توجه به فرمول نرخ سود که در بالا بيان نموديم، مقدار عددي کل سرمايه که در مخرج کسر وجود دارد افزايش مييابد. و از طرف ديگر ميدانيم که هرچه مخرج يک کسر بزرگتر باشد، آن کسر کوچکتر ميشود؛ به عنوان مثال در کسرهاي ½ و ¼ ، مخرج کسر¼ بزرگتر است، اما کسر ¼ از کسر ½ کوچکتر است.
هرچه کل سرمايه بيشتر باشد، نرخ سود کمتر خواهد شد.
مثلا" فرض ميکنيم که کل سرمايهي يک سرمايهدار، برابر با 500 ميليون تومان باشد؛ که 400 ميليون تومان آن سرمايهي ثابت و 100 ميليون تومان آن نيز سرمايه متغير را تشکيل دهد، اگر کارگران دو برابر مزدي که ميگيرند کار انجام دهند (يعني نرخ ارزشاضافي100% باشد.) ارزشاضافياي که عايد سرمايهدار ميشود برابر با 100 ميليون تومان خواهد بود. در نتيجه نرخ سود او برابر خواهد شد با 20% يعني:
ارزشاضافي
100 × ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت
100 100
20% = 100 * ـــــــــــــ =100 ×ــــــــــــــــــ = نرخ سود
500 100 + 400
حالا فرض ميکنيم که از اين 100 ميليون تومان سود، سرمايهدار 5 ميليون تومان از ارزشاضافي را براي مصرف شخصي خود و خانوادهاش برداشت ميکند و 10 ميليون تومان از ارزشاضافي را به سرمايه متغير و بقيه را که 85 ميليون تومان است را به سرمايه ثابت اضافه ميکند. (انباشت سرمايه) در چنين صورتي خواهيم داشت:
5 ميليون تومان براي مصرف شخصي: 95 = 5 – 100
10 ميليون تومان هم به سرمايه متغير: 85 = 10 – 95
که در نتيجه؛
سرمايه متغير برابر ميشود با: 110 = 10 + 100
يعني 100 ميليون تومان سرمايه متغير قبلي با 10 ميليون تومان اضافه شده در اين مرحله براي دستمزدها که جمعا" ميشود 110 ميليون تومان.
و 85 ميليون تومان باقيمانده از ارزشاضافي را به سرمايه ثابت قبلي ميافزايد يعني:
سرمايه ثابت برابر است با: 485 = 85 + 400
اکنون در اين مرحله سرمايه متغير 110 ميليون تومان است، اگر کارگران دو برابر مزدي که ميگيرند کار کنند، يعني نرخ استثمار 100% باشد، ارزشاضافي به دست آمده برابر با 110 ميليون تومان خواهد شد، و در نتيجه نرخ سود ميشود:
ارزشاضافي
100 × ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود
سرمايهي متغير + سرمايهي ثابت
110 110
18/48%=100 * ـــــــــــــ =100 ×ــــــــــــــــــ = نرخ سود
595 110 + 485
بنابراين ميبينيم که چگونه نرخ سود از 20% به 18/48% تنزل کرد.
آيا سرمايهدار ميتواند جلوي تنزل نرخ سود را بگيرد؟
سرمايهدار نميتواند جلوي پايين آمدن نرخ سود را بگيرد، اما ميتواند تا حدودي با اعمالي که به کار ميبرد آن را خفيفتر کند. مواردي که سرمايهدار تنزل نرخ سود را خفيف ميکند عبارتند از:
1- يکي از راههايي تخفيف تنزل نرخ سود، که سرمايهدارها بلافاصله به سراغ آن ميروند، اين است که درجهي شدتکار را افزايش ميدهند. به عبارت ديگر درجه استثمار کارگران را شديدتر ميکنند و از کارگران تا آنجايي که ميتوانند کار ميکشند.
2- اخراج گسترده کارگران در دستور کار سرمايهدارها قرار ميگيرد، بهطوري که کار کارگران اخراجي به کار کارگران اخراج نشده و بدون دريافت مزد تحميل ميشود.
3- چون لشکر ذخيرهي نيرويکار افزايش مييابد، سرمايهدارها از فرصت استفاده کرده و دستمزدها را کاهش ميدهند.
4- صرفهجوييکردن در سرمايه ثابت از طريق کم کردن مخارج مربوط به بهداشت، سرويس حمل و نقل کارگران، کاهش وسايل رفاهي زندگي کارگران مانند سلفسرويس و غيره.
اثر اجتماعي کاهش نرخ سود سبب شديدتر شدن تضاد بين کارگران و سرمايهداران به علت عوامل فوق ميشود.
سير نزولي نرخ سود، همچنين تضاد بين سرمايهداران را نيز شديد ميکند؛ زيرا سرمايهداران براي وارد کردن سرمايههاي خود در صنايعي که نرخ سود بيشتري دارند، دست به رقابت شديد برعليه همديگر ميزنند. اين عمل آنها نه تنها در سطح کشوري بلکه در سطح جهاني به طور گستردهاي رخ ميدهد.
وجود درگيريهاي سياسي کنوني (2014) بين روسيه از يک طرف و کشورهاي اروپايي و آمريکا از طرف ديگر، ريشه در تصاحب بازارهاي مناسب جهت صدور سرمايه و کالاهاي خود دارد.
و نيز خبر داريم که هم اکنون شرکتهاي اروپايي در رقابت با يکديگر، هر کدام به طور مستقل و به سرعت، مباشران خود را به تهران فرستادهاند. طوري که براي مثال شرکتهاي ايتاليايي، فرانسوي و آلماني براي در اختيار گرفتن بازار مصرفي ايران از يکديگر سبقت ميگيرند.
و بالاخره سرمايهداران براي به دست آوردن نرخ سود بيشتر، سرمايه خود را به کشورهاي عقب نگهداشته شده (از نظر اقتصادي و فرهنگي) مانند بنگلادش، کامبوج، ميانمار، اندونزي و غيره، صادر ميکنند؛ زيرا در آنجا دستمزد کارگران فوقالعاده پايين است. طوري که هماکنون (2014) دستمزد کارگران بنگلادش و کامبوج 75 يورو در ماه است در حالي که کمترين مزد در اروپا، بيست برابر اين مقدار يعني حداقل 1500 يورو در ماه است.
صدور سرمايه نتيجهي پايين آمدن نرخ سود در يک کشور يا در يک قاره است. سرمايه در به در بر روي کرهي زمين به دنبال سود است. در کشورهاي آسيايي و چين نرخ سود بالاتر است.
سرمايهداران به دو طريق سرمايه صادر ميکنند: يکي سرمايهي مالي يا بانکي خود را با بهره بالا به کشورهاي ديگر قرض ميدهند و از پولشان پول در ميآورند و مردم کشور قرضگيرنده تحت فشار رياضت اقتصادي قرار ميدهند، مانند يونان. طريقهي دوم انتقال خط توليد کارخانههاي خود به کشورهايي است که نيرويکار و مواد اوليه ارزان دارند، مانند وجود شرکت آديداس در کشورهاي آسيايي.
کارل مارکس چه زيبا مينويسد:
"زمان، جايگاه توسعهي انسان است. انساني که فاقد زمان آزاد است، به استثناي وقفههاي مادي که براي غذا و خواب ميگذارد، مانند حيواني بارکش است که کل زندهگي و کارش را براي سرمايهدار هَدَر ميدهد. او يک ماشين صرف، براي توليد ثروت با بندي شکسته و ذهني فرسوده است. کل تاريخ صنعت مدرن، نشان ميدهد که اگر سرمايه مهار نشود، بيپروا و بي رحمانه کل طبقهي کارگر را به کار ميگيرد و به پايينترين درجهي پستياش فرو خواد بُرد1." ادامه دارد
1-سرمايه/نقداقتصاد سياسي/کارل مارکس/مجلّد دوم ص137 ترجمه حسن مرتضوي/ نشرلاهيتا/ تهران 1393
1 - مارکس، کارل؛ کار مزدي و سرمايه-ارزش، قيمت و سود ص 45، ترجمه ميرجواد سيد حسيني و نفيسه نمديانپور، لحظه 1384
1 - مارکس، کارل؛ کار مزدي و سرمايه-ارزش، قيمت و سود ص 212، ترجمه ميرجواد سيد حسيني و نفيسه نمديانپور، لحظه 1384
نظرات شما عزیزان: